گفتگو با محمدرضا علوی منش مدیرعامل شرکت صمیم رایانه

سود بانکي کار را بي معني کرده است

شرکت صميم رايانه سال‌هاست کارش را شروع کرده و از دست‌اندازهاي اوليه آغاز کارها عبور کرده است. به همين دليل نگاه محمدرضا علوي‌منش، مديرعامل شرکت صميم رايانه، به آن‌چه در بازار کار ايران مي‌گذرد، کلان‌تر و همه‌جانبه‌نگرتر است و بهتر مي‌تواند موانع و مشکلات را بازشناسي کند. با علوي‌منش درباره کار شرکت صميم رايانه و معضلات و نيازهاي يک شرکت دانش‌بنيان به گفت‌وگو پرداختيم.

شرکت صميم رايانه سال‌هاست کارش را شروع کرده و از دست‌اندازهاي اوليه آغاز کارها عبور کرده است. به همين دليل نگاه محمدرضا علوي‌منش، مديرعامل شرکت صميم رايانه، به آن‌چه در بازار کار ايران مي‌گذرد، کلان‌تر و همه‌جانبه‌نگرتر است و بهتر مي‌تواند موانع و مشکلات را بازشناسي کند. با علوي‌منش درباره کار شرکت صميم رايانه و معضلات و نيازهاي يک شرکت دانش‌بنيان به گفت‌وگو پرداختيم.

 شرکت صميم رايانه کارش را چطور و از چه سالي شروع کرده است؟

شرکت مهندسي تحقيق و توسعه ارتباطات صميم رايانه سال 79 ثبت شده و با تجربيات شخصي من که فعاليت‌هايي تحقيقاتي و توليدي در شش سال قبل از تاسيس شرکت داشتم، فعاليت خود را شروع کرد. در ابتداي تاسيس شرکت موفق شديم در مناقصه صدا و سيما برنده شويم و پروژه‌اي گرفتيم که پروژه A/D و D/A تصوير نام داشت. و در ابتداي کار شرکت با همکاري سه، چهار نفر شروع شد.

 پروژه‌تان دقيقا چه بود؟

A/D و D/A تصوير، يعني تبديل سيگنال تصوير آنالوگ به ديجيتال و تبديل سيگنال تصوير ديجيتال به آنالوگ. هر کدام از اين‌ها دستگاه خاصي است و در آن مقطع زماني مورد نياز سازمان صدا و سيما بود، چراکه سازمان تصميم به ديجيتال‌سازي سيستم توليد و پخش خود گرفته بود. سازمان صدا و سيما مناقصه گذاشت و شرکت ما برنده شد و شروع به کار کرد. اين پروژه براي اولين بار بود که در داخل کشور اجرايي مي‌شد و پروژه نسبتا مشکلي بود، ولي شرکت ما موفق شد آن را بسازد. به‌تدريج مناقصه‌هاي ديگري در سازمان صدا و سيما شروع شد که در برخي از آن‌ها شرکت ما برنده شد و توانست آن‌ها را انجام دهد. تا سال 87 ما چيزي در حدود 30 محصول داشتيم و حدود 35 نفر بوديم.

 يک مقدار بيشتر درباره محصولاتتان توضيح مي‌دهيد؟ چيزهايي که براي ما هم ملموس‌تر باشد...

محصولاتي که ساخته‌ايم، بيشتر کاربرد داخل استوديو دارد. مبدل آنالوگ به ديجيتال و ديجيتال به آنالوگ صدا، ديستري‌بيوتر (توزيع‌کننده سيگنال) صدا، ديستري‌بيوتر (توزيع‌کننده سيگنال) تصوير، انواع سوييچرهاي صدا و تصوير آنالوگ و ديجيتال. اين روند تا سال 87 ادامه داشت. يعني ابتدا سازمان صدا و سيما اعلام نياز مي‌کرد و پس از برنده شدن در مناقصه شرکت ما شروع به ساخت سيستم مي‌کرد. سال 87 مطالعه بازار کرديم و نيازهاي آينده کشور و سمتي را که تکنولوژي به آن سمت مي‌رود، شناسايي کرديم و سرمايه‌گذاري با منابع داخلي شرکت در برخي از اين نياز‌ها آغاز شد. در چند زمينه از جمله IPTV/OTT، بحث ارتقاي کيفيت تجهيزات صوتي و تصويري (ارتقاي کيفيت تجهيزات به HD)، چون آن موقع همه اين‌ها با کيفيت SD  بودند و در حوزه DVB يا پخش ديجيتال زميني و...

 IPTV/OTT چيست؟

سيستمي است که براساس تقاضاي مشتري پخش مي‌کند. مثل تلويزيون نيست که شما مجبور مي‌شويد که سر يک ساعت خاص برنامه‌اي را ببينيد، بلکه اين‌طور است که هر وقت که کاربر تقاضا کند، مي‌تواند برنامه مورد علاقه خود را ببيند. مثلا فرض کنيد که اخبار ساعت 9 شب را مي‌خواهد فردا صبح ببيند. نمونه‌اش هم مثلا يوتيوب مي‌تواند يک نمونه سيستم OTT باشد. همين سيستم در شبکه مديريت‌شده به‌عنوان IPTV شناخته مي‌شود که در هتل‌ها، برج‌ها، بيمارستان‌ها، شهرک‌ها و شهرها کاربرد دارد. ما از سال 88 در اين زمينه شروع به کار و سرمايه‌گذاري کرديم و در حال حاضر از حدود 90 نفر نيروي شرکت، بخشي از آن در اين زمينه فعاليت مي‌کنند.

 آيا شرکت دانش‌بنيان است و در صورت مثبت بودن پاسخ از کي عنوان دانش‌بنيان را کسب کرديد؟

 شرکت صميم در سال 92 و جزو اولين شرکت‌هايي بود که عنوان دانش‌بنيان را کسب کرد و اکنون حدود 120 محصول هم در زمينه‌هاي دانش‌بينان ارائه داده‌ايم.

 سال 79 چطور شد به اين سمت رفتيد؟ علاقه‌مندي خودتان بود، پيشنهاد دوستي بود يا عامل ديگري سبب شد؟ سرمايه اوليه را از کجا آورديد و در مقاطع مختلف چطور تزريق سرمايه کرديد؟

من فارغ‌التحصيل دانشگاه صنعتي شريف هستم و از همان ابتدا در ذهنم بود کاري را به صورت شخصي شروع کنم. قبل از شرکت هم کار مي‌کردم و تهيه يک‌سري ادوات سخت‌افزاري و نرم‌افزاري را انجام مي‌دادم. سرمايه اوليه‌ام، درآمدي بود که از اين طريق جمع شده بود. برنده شدن در اولين مناقصه کمک خيلي خوبي به شرکت کرد و باعث شد بتوانيم با پيش‌پرداختي که گرفته‌ايم، کارمان را انجام دهيم. اين‌طور چيزها معمولا از يک کار کوچک شروع مي‌شود. شما اول يک کار يک ميليوني مي‌گيري، بعد پنج ميليوني و... کم‌کم سرمايه‌گذاري مي‌کنيد و کار هم به مرور گسترده مي‌شود.

 تحصيلاتتان چه بود؟

مهندسي الکترونيک از دانشگاه صنعتي شريف دارم.

 هسته اوليه شرکت را با دوستانتان در شريف تشکيل داديد؟

نه، اول کار فقط خودم بودم. البته بعد از شروع براي انجام کارها نيرو گرفتيم.

 تفاوت مديريت يک شرکت معمولي با يک شرکت دانش‌بنيان که دائما در حال تحقيق و توسعه است، در چه چيزهايي است؟

شرکت‌هاي معمولي ماموريت مشخصي دارند. ماموريت اصلي‌شان هم اکثرا بر پايه بيزينس و فروش است. شرکت‌هاي دانش‌بنيان هم فروش را مدنظر دارند، ولي عمدتا هدفشان اين نيست. پول درمي‌آورند که کارشان را توسعه دهند و به موفقيت مطلوب برسند. من فکر مي‌کنم عمده تفاوت اين است که يک شرکت معمولي مي‌تواند شخص‌محور باشد، روي بيزينس مي‌چرخد و نفرات کمتري براي فعاليت نياز دارد. در شرکت‌هاي دانش‌بنيان به ازاي هر يک ميليارد تومان توليد بايد يک تعداد افراد مشخص که متخصص هستند، به گروه اضافه شود، که اين خود چند چالش به همراه دارد. مهم‌ترينش جذب افراد باهوش و کارشناس آن زمينه و بعد هم مديريت اين‌هاست. چون بالاخره نمي‌توانيد به صورت معمولي با اين افراد برخورد کنيد و بايد ملاحظات خاصي را لحاظ کنيد. جداي همه اين‌ها به‌عنوان تفاوت دوم مي‌توانم بگويم که نيمه عمر تکنولوژي هم به‌شدت پايين است. مخصوصا در کار ما چيزي که الان توليد مي‌کنيد، ممکن است شش ماه يا يک سال بعد از رده خارج شده باشد و اصلا به درد بازار نخورد. اين‌طور شما رقابت را از دست مي‌دهيد و محصول جديدي با قابليت‌هاي خيلي بالاتري از سوي رقبا عرضه مي‌شود و شما بايد با آن رقابت کنيد. تفاوت سوم هم مسئله time to market است، يعني زماني که محصول به بازار ارائه مي‌شود. اين سه تفاوت اصلي شرکت‌هاي دانش‌بنيان با شرکت‌هاي معمولي است. البته شرکت‌هاي توليدکننده و کلا بحث بيزينس در ايران چند چالش اصلي ديگر هم دارد.

 چه چالش‌هايي؟

مهم‌ترينش نرخ سود بانکي است. سود بانکي بالاي 25 درصد است و هيچ بيزينسي در دنيا اين مقدار سود را نمي‌دهد و شما مجبور هستيد سرمايه‌اي تهيه کنيد و برويد با کساني (منظور رقباي خارجي است) رقابت کنيد که آن‌ها سرمايه را با نرخ سود دو تا سه درصد تهيه کرده‌اند و شما با 25، 26 درصد تهيه کرده‌ايد و همين اساس تمام مشکلات توليد در داخل کشور است.

 اين‌طور که شما گفتيد، منابع انساني در شرکت دانش‌بنيان از حساسيت بالايي برخوردار است. اين افراد را چطور پيدا مي‌کنيد و در مجموعه نگه مي‌داريد؟

پاسخ سوال شما درواقع مديريت منابع انساني است که خود يک دانش گسترده است و من نمي‌توانم در چند جمله بگويم چطور انجام مي‌شود. چون خيلي کيفي است و روالي است. فرايند تنها نيست. فرايند به‌علاوه فرهنگي است که آن فرايند را اجرا مي‌کند. خود اين يک دانش است. البته ما ادعايي در اين زمينه نداريم، ولي مي‌دانم که اين مهم‌ترين چالش شرکت‌هاست. مسائل مالي، گزينش اوليه، ميزان پرداختي و خيلي پارامترهاي ديگر درگير است و يکي، دو تا نيست. شايد 20 عامل درگير باشد تا شما بتوانيد محيط دل‌پذير شخصي را که نخبه است، فراهم کنيد. ما سعي مي‌کنيم اين را در شرکت اجرايي کنيم.

 ابتدا رشته‌تان فني بوده. مي‌گوييد در اين زمينه ادعايي نداريد، ولي همين که سال‌هاست اين مجموعه توانسته فعاليت و رشد کند، نشان مي‌دهد در اين زمينه موفق بوده‌ايد. چطور اين موفقيت را به دست آورده‌ايد؟ مطالعات خاصي در اين زمينه داشتيد، يا از هم‌نشيني با اين افراد و کسب تجربه به مرور اين مهارت را کسب کرده‌ايد؟

ترکيبي از همه اين‌ها بوده است. به‌هرحال هر شخص يک‌سري خصوصيات به شکل ذاتي دارد، مطالعاتي مي‌کند و به مرور هم تجربياتي به دست مي‌آورد و ترکيب اين‌ها درنهايت يک روال و فرهنگ مي‌شود به انضمام فرايندهايي که به‌تدريج تدوين و تکميل مي‌شود.

 از چالش‌هاي بيزينس در ايران گفتيد. مي‌خواهم بدانم اگر شرکتي مشابه شما در يک کشور پيشرفته‌تر باشد، چه شرايطي برايش فراهم است که شما خلأ آن‌ها را در داخل احساس مي‌کنيد؟

ما در ايران قوانين تصويب‌شده و سخنراني‌هاي زيادي در اين زمينه به صورت حمايتي داريم، ولي آن‌چه مهم است، روال و فرهنگ اجراي آن است. روال اجرايي است که عبارت است از فرهنگ و فرايندهاي موجود. الان فرايندهايمان مشکل دارد و فرايندها بسيار پيچيده و سخت است. در حوزه‌هاي مختلف از بحث نقدينگي تا ايجاد مناقصات، برگزاري و شرکت در مناقصات، بحث‌هاي ماليات، بيمه و... هم دچار مشکل است و قوانين ضد و نقيض هستند. ده‌ها يا شايد هم صدها بخش‌نامه در يک زمينه وجود دارد که خود يک تخصص مي‌خواهد تا کسي ببيند اين‌ها چه هستند و از چه چيزي مي‌شود استفاده کرد. از سويي فساد موجود در سيستم اداري را نمي‌توان ناديده گرفت. قسمت بعدي اين فرايندها، فرهنگ آن است. مثلا فرهنگ اين‌که همه طرفدار کالاي خارجي هستند و خارجي‌پسندند. بحث سود بانکي هم مطرح است. از طرفي روي کشور ما به‌شدت تبليغ منفي شده و ما سازوکار کار جهاني نداريم. متاسفانه با تبليغات انجام‌شده براي ورود به بازارهاي جهاني، نام ايران، اسم خوبي نيست. تحريم‌ها وجود دارند و... ولي آن‌چه مهم است، اين است که ما مزيت‌هايي داريم که مي‌شود حرکت‌هاي مثبت زيادي کرد. نمونه شرکت‌ها، نشان‌دهنده اين هستند که مي‌شود حرکت کرد و جلو رفت. ولي اگر ما مي‌خواهيم اين به يک روال جاري در کشور تبديل شود، بايد قوانين و فرهنگ موجود را اصلاح کنيم، از خود شرکت‌ها بيشتر در اين زمينه کمک بگيريم و مسئله مهم ديگر اصالت دادن به سرمايه در کشور و سود بانکي بالاي سرمايه است.

 چرا سود بانکي را اين‌قدر مهم مي‌دانيد؟

چون سود بانکي در حال حاضر در کشور وضعيتي به وجود آورده که کار کردن بي‌معني است. شما وقتي که يک ميليارد پول داشته باشيد و در بانک بگذاريد، ماهي 18 ميليون درآمد داريد. اين يعني کار ارزش ندارد. به‌طور مثال يک مهندس ما، ارزشش کمتر 200 ميليون تومان سرمايه است. اگر اين مهندس 200 ميليون تومان پول داشته باشد و در بانک بگذارد، مي‌تواند بدون کار، ماهي سه ميليون و هشتصد هزار تومان سود سرمايه را بگيرد. يک مزاح تلخي هم که در اين زمينه مي‌شود، اين است که متاسفانه به‌خاطر سيستم غلط بانکي، مرده يک شخص بيشتر از زنده‌اش ارزش دارد. اگر خداي ناکرده براي شخصي تصادفي رخ دهد و فوت کند و خانواده آن شخص ديه‌اش را در بانک بگذارد، ماهي حدود سه ميليون سود خواهد برد، درحالي‌که زنده آن شخص اگر سر کار برود، در شرايط مناسب حدود دو ميليون در ماه درآمد خواهد داشت. اين واقعيت کار را در داخل کشور مي‌کشد. اگر ما مي‌خواهيم مملکتمان درست شود و در آن توليد و تحقيقات رونق بگيرد، اولين کار اصلاح سيستم غلط بانکي است. سياست‌هاي بانکي و نرخ سود بانکي يک و صفري است که در بقيه چيزها ضرب مي‌شود. وقتي نرخ سود بالا داريد، شما عدد صفر را در باقي پارامترها ضرب مي‌کنيد. حالا هر چه هم پارامترهاي ديگر پيشرفت کنند، شما داريد صفر را در آن ضرب مي‌کنيد و حاصلش درنهايت صفر است.

 گفتيد يک‌سري مزيت‌ها وجود دارد که باعث شده تا شرکت‌ها شروع به کار کنند. اين مزيت‌ها کجاست؟

اگر کسي پيدا شود که بخواهد کار راه بيندازد و به مسائلي چون سود بانکي فکر نکند، مهم‌ترين مزيت ما منابع انساني خوبي است که داريم و اين به نظرم اصلي‌ترين مزيت کشور ماست. مورد بعدي که مزيت حساب مي‌شود، اين‌ است که کشور ما در خيلي زمينه‌ها بکر است و مي‌توان استارت‌آپ‌هاي خوبي در آن راه‌اندازي کرد.

 اشاره کرديد که ما اصولا فرهنگمان طوري است که جنس خارجي را ترجيح مي‌دهيم. با چنين شرايطي چطور توانستيد بازار را متقاعد کنيد که از شما خريد کنند؟

فقط کيفيت. ما از روز اولي که شروع به فعاليت کرديم، با اين قصد بود که آن محصول بتواند در خارج از کشور هم فروش رود. خوب هم ساپورت کرديم.

 شما قبل از اين‌که شرکت را تاسيس کنيد، جاهاي مختلف هم کار مي‌کرديد. چرا کارمندي را ادامه نداديد؟ آن هم با وجود اين همه مشکلي که نام برديد. از جمله سود بانکي که ارزش کار را زايل مي‌کند.

به نظر من سيستم کارمندي سيستم درستي نيست و ما در شرکت خودمان هم سعي بر متغير کردن پرداخت‌ها و ارتباط دادن آن با ميزان موفقيت شرکت داريم، هر چند در ابتداي راه هستيم. بنابراين من از اول با سيستم کارمندي مشکل داشتم. در شروع کار حدود سه ماه در يک مرکز تحقيقاتي دولتي کار کردم و ديگر تمايل نداشتم آن را ادامه دهم.

 در پايان اگر مطلبي را لازم مي‌دانيد، بفرماييد.

به‌طور اجمالي عزيزاني که مي‌خواهند در اين راه حرکت کنند، اين موارد را به‌عنوان معايب و مزاياي راه‌اندازي فعاليت دانش‌بنيان در داخل کشور در نظر داشته باشند؛ مزيت‌هايي چون بکر بودن در خيلي از زمينه‌هاي کاري، نيروي انساني خلاق و جوان، زيرساخت‌هاي کلان مناسب، ارزان بودن انرژي، ماليات مناسب، قوانين حمايتي دانش‌بنيان و معايبي مثل نرخ سود بانکي بالا و عدم ثبات در سياست‌هاي مالي، فرهنگ کار ضعيف در نيروي کار، فساد اداري، قوانين پيچيده و عجيب و پراکنده و روال غلط و غيرحمايتي در اجراي قوانين توسط ادارات.

منبع : ماهنامه سرآمد 


کلمات کلیدی
//isti.ir/ZLK9